آیا صدا و سیما دانشگاه انسان سازی است؟

امروز داشتم یه مقاله ی علمی در مورد برچسب های هشداردهنده روی کالاهایی مثل سیگار و الکل و غیره میخوندم که توش تفاوت اثربخشی این هشدارها رو در بستر رسانه های مختلف (آگهی های حاوی هشدار در تلویزیون و مجله) بررسی می کرد و اینطور نتیجه گرفت که چون روش ارائه ی اطلاعات توی مجله و تلویزیون (متن در مقابل تصویر) با هم متفاوته، شاید بهتر باشه هر نوع اطلاعاتی رو بسته به پیچیدگی ذهنی ش توی رسانه ی مناسبش منعکس کرد. نویسنده های این مقاله ی نسبتن قدیمی (1993) بنا به همین یافته، اعتقاد داشتن که چون سرعت مرور مطالب تو رسانه های چاپی مثل مجله و کتاب و شب نامه و روزنامه و الان نامه 🙂  دست خود خواننده است، برای انتقال اطلاعات پیچیده و طولانی مناسب تر هستن و به همین ترتیب، چون توی تلویزیون کنترل سرعت انتقال اطلاعات دست بیننده نیست، اطلاعاتی که درک و فهمشون پیچیدگی داره بهتره از این رسانه منتقل نشن چون اثربخشی کمتری داره!

اهمیت این قضیه تو اینه که اگه من به عنوان صاحب اون اطلاعات پیچیده ی علمی یا فرهنگی یا غیره (یا به عنوان سیاست گذار کلان کشور) بخوام با هدف انتقال حداکثری اطلاعات پیچیده به مخاطب تصمیم استراتژیک بگیرم که کدوم رسانه رو واسه آگهی دادن انتخاب کنم یا حرفم رو تو کدوم رسانه بزنم، این پژوهش واسه تصمیم گیریم خیلی کمک می کنه.

از طرف دیگه، با نتیجه ی این تحقیق شاید بشه راجع به میزان درستی و یا حداقل کاربردی بودن اون حرفی که گفتن «صدا و سیما باید دانشگاه باشد + و + » ارزشیابی بهتری کرد. اگه از بار تبلیغاتی این دست جمله ها عبور کنیم و حرفشونو خیلی جدی و علمی بالا پایین کنیم متوجه می شیم که خیلی از این حرفا از جنس حرفاییه که بهتره در حد حرف بمونه چون عملی کردنش آب تو هاون کوبیدنه و ملت رو به جایی نمیرسونه. همین طور میشه نتیجه گرفت که رسانه ای مثل تلویزیون رو نباید براش ماموریت های غیرممکن تعریف کرد. تلویزیون، تلویزیونه و دانشگاه، دانشگاه. به ملت اگه یاد بدیم کتاب بخونن و مهارتهای مربوط به کتاب خوندن رو تو خودشون تقویت کنن نتیجه ی موندگارتری میگیریم. مهارت هایی مثل تندخوانی، خلاصه برداری، یادداشت نویسی، گنجینه ی واژگان، و غیره.

دو تا تحقیق دیگه هم تو این مورد هست که من خیلی سریع مرور می کنم چون کارام مونده و باید برگردم سر مقاله هام!

آقایون فرنهم، بنسون و گانتر یه تحقیقی انجام دادن در مورد اینکه رابطه ی یادآوری مطالب «علمی» با رسانه یا کانال ارتباطی شون چیه. روی کلی انواع مطالب مختلف آزمایش کردن.

توی آزمایش اولشون یه سری آدم آوردن و به هر کدوم از اونها یه قسمتی از یه برنامه ی علمی واقعی رو یا نشون دادن یا صداشو پخش کردن یا متنشو دادن بخونه و دست آخر نتیجه گرفتن که رسانه ی چاپی در مقایسه با رسانه های دیداری و شنیداری (رادیو و تلویزیون) برای انتقال مفاهیم پیچیده و علمی خیلی اثربخش تره.

توی آزمایش دوم، همین کارو تکرار کردن ولی این دفعه هر رسانه دو حالت مطلب آسون و مطلب سخت داشت یعنی شش حالت (سه رسانه و دو سطح سختی) و نتیجه های جالبی گرفتن که اگه علاقمند باشین میتونین برین و مقاله شون رو بخونین.

حالا شما خواننده ی گرامی:

اگه شما هم دغدغه ی اینو دارین که ملک ایران رو از ویرانی دربیارین و فک می کنین بهترین و بنیادی ترین روش اینه که فرهنگ و شعور مردم رو ارتقا بدین تا عموم آحاد ملت بهتر ببینن و بهتر بفهمن و بهتر برای سعادت خودشون و خونواده شون و کشورشون تصمیم بگیرن و دیگه هر هشت سال به هشت سال، مثل اون لاک پشته که بعد از هر سه قدم که جلو میرفت چهار قدم هم عقب میرفت، هی اموراتشون رو ندن دست کارخونه چی توز سازی! بهتره روی ترویج فرهنگ مطالعه توی مردم کار کنین. چون اینطوریه که توانایی انتقال مفاهیم پیچیده و علمی رو خواهید داشت و شاید بتونین مردم رو برای درک عمیق تری از دنیای اطرافشون آماده کنین.

اگه میگین آقا تو این دوره زمونه با اینترنت و ماهواره و آیپد و یوتیوب کی دیگه کتاب میخونه و روزگار دیگه عوض شده و میخواین بدونین چطور باید فرهنگ کتابخونی رو گسترش داد، همینو بگم که تو ایالات متحده با همه ی این پیشرفتهای چندرسانه ای که گفتم و با این رکود اقتصادی، صنعت چاپ و نشرشون بین 2008 تا 2011 چیزی حدود 5.6 درصد رشد داشته. این نمودار رو ببینین:

منبع

تازه حجم بالای انتشارات الکترونیکی تو قالب ای بوک و غیره و ذلک رو که هنوز ناشرها برای پولی کردنشون کیسه ندوختن در نظر نمی گیریم. توی همین کانادا هر روز که سوار مترو و اتوبوس میشم میبینم ملت یه کتاب گرفتن دستشون دارن میخونن. یکی دوتا هم نیستن. محدودیت سنی هم نداره این قضیه هم جوونای تینجر رو میبینی کتاب به دست توی مترو نشستن و بی خبر از هیاهوی اطرافشون غرق رقص کلمات کتابن هم آدمای جاافتاده تر و حتی سالخوردگان عزیز و فرتوت 🙂

تو ایران با 91 درصد باسواد که اینترنتش هم فیلتره، ماهواره ش پارازیت داره، آیپد دست همه نیست، یوتیوبش هم باز نمیشه مردم بیشتر باید به کتاب اقبال داشته باشن. اگه نمیدونین چطوری باید این کارو کرد، من میدونم چیکار باید کرد. بیاین بپرسین تا بهتون بگم 🙂

اگه کسی بخواد روی عامه ی مردم تاثیر بذاره و با حرفای سردستی مثل همون جمله ای که مثالش رو آوردم توده ها رو تکون بده البته بهتره مثل سایرین بره شبکه ی تلویزیونی بزنه که بهتر جواب میده. البته برای اون کسایی که میخوان از نمونه هایی مثل نشنال جئوگرافیک یا کانال دیسکاوری مثال نقض بزنن باید یادآوری کنم که منکر بار علمی این برنامه ها اصلن نیستم. بحث من اثربخشی رسانه ها فقط و فقط روی میزان بخاطر سپردن اطلاعات علمی و پیچیده است. و البته که بار سرگرمی برنامه های علمی تلویزیون به بار علمی شون معمولن میچربه.

به هر حال زدیم به صحرای کربلا توی این پست، منظور این بود که براتون خلاصه یه پژوهش بین المللی رو گفته باشیم. ولنتاین هم بود دیروز. خیلی دوس دارم از لحاظ بازارسازی و بازاریابی در موردش یه روز حدیث مفصلی بگم. راستی میدونستین سپندارمذگان، که به قولی ولنتاین ایرانیه، به روایتی روز پنجم از آخرین ماه ساله و من نگاه کردم دیدم 24 فوریه میشه. ولنتاین کی بود؟ 14 فوریه! یعنی به فاصله ی ده روز. من که میگم مثل دهه ی فجر یه دهه ی عشق و عاشقی تعریف کنیم هر چقدر از یه روز ولنتاین پول میسازیم ده برابرشو بسازیم، نه؟ 🙂

دربارهٔ purmehdi

Phd student in marketing at HEC Montreal, Canada
این نوشته در گزارش یک پژوهش, بی منظور ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

1 پاسخ برای آیا صدا و سیما دانشگاه انسان سازی است؟

  1. MHS :گفت

    با سلام
    من مدت کوتاهیه که با شما و وبلاگ عالی‌تون آشنا شدم و از راه خبرنامه مطالب‌تون رو پیگیر هستم. این پست و پست مربوط به مهارت‌های کتاب‌خوانی رو که خوندم، با توجه به علاقه و پیگیری‌هایی که خودم هم در این زمینه دارم، خواستم ازتون بپرسم که چیکار باید کرد؛ طوری که هم به درد دنیامون بخوره و هم فرهنگ‌سازی داشته باشه و ذخیره آخرت‌مون بشه. 🙂

    ممنون میشم که راهنمایی کنید

برای MHS پاسخی بگذارید لغو پاسخ